sad_pvnDMEs57q

آیا مایلید جدیدترین تخفیف ها و محصولات ، پیش از همه ، برای شما ارسال شود؟

0

آرومین

ما نام آرومین را به عنوان نام یکی از شخصیت‌های داستان پایین انتخاب کردیم، اما به دلیل معنای واژه‌ی آرومین نیز. آرومین در زبان فارسی به معنای "آرام" است و ما با انتخاب این نام، به دنبال ایجاد یک حس آرامش و آرامش بخش برای کاربران خود بودیم. همچنین، نام آرومین به دلیل صداپیشگی نرم و زیبایی که دارد، به عنوان یک نام مناسب برای یک شرکت فعال در حوزه‌ی تکنولوزی  و سیستم سازی  به نظر می‌رسید.


داستان نام آرومین 

آمه تیس اولین زن دلاور ایرانی بود که بازو بند طلا از داریوش بزرگ هدیه گرفت. امه تیس از کودکی به درس و نوشتن علاقه داشت و از همین رو همیشه به مجامع درسی میرفت.در مواقعی هم که از درس خواندن فارغ بوداز مادر خود زری دوزی و خیاطی یاد میگرفت.زیرا آن زمان رسم بود دختران کارهای هنری رابیاموزند. پدرش هم به عنوان یک سرباز در قصر داریوش بزرگ فعالیت میکرد.همچنین امه تیس از زیبایی فراوانی برخورداربود.روزی امه تیس به همراه پدرش از خیابان میگذشت که ارابه ای از کنارانان رد شد.سرداری جوان بر ارابه سوار بودکه آرومین نام داشت.سردار رو به پدر امه تیس کرد و گفت: این دختر زیبا دختر توست؟ پدر جواب داد:آری .او را از مکتب به خانه میبرم. آرومین گفت:حیف نیست قدم های این دختر بر سنگ فرش های خیابان خسته شود؟باید معلم را برای او به خانه ببری!پدر امه تیس گفت:هنوز وضع مالی خوبی نداریم که بتوانیم معلمی سر خانه بیاوریم. آرومین لبخندی زد و گفت بر ارابه ی من سوارشو.آمه تیس و پدرش سوار بر ارابه شدند و به طرف کاخ آرومین براه افتادند.تا به کاخ رسیدند.کاخ زیبایی خیره کننده ای داشت.با فرش های نفیس پوشید هشده بود و چیز های تزیینی و قیمتی زیادی آنجا بود.امه تیس و پدرش مات و مبهوت به اطراف مینگریستند. آرومین به پدر امه تیس گفت :دوست داری تو هم صاحب چنین کاخی شوی؟ -آری تا به حال چنین شکوهی ندیده بودم!! -پس باید به من قول دهی که دختر تو را به نامزدی من در آوری. و به این ترتیب امه تیس و آرومین نامزد شدند و امه تیس تا ۱۷سالگی در قصر زندگی کرد.او از همه نظر شهره ی خاص و عام شده بود.که در همین سن با آرومین ازدواج کرد.ازدواج آنان با حمله ی سکاها به ایران مصادف شده بود و آرومین به دستور داریوش بزرگ باید برای جنگ آماده میشد.آرومین سردار گارد جاویدان بود و از محافظین اصلی شاه محسوب میشد.ولی آرومین و امه تیس که نمیتوانستنداز هم دور باشند نقشه ای پنهانی کشیدندو امه تیس توانست به همراه آرومین به جنگ برود.سپاه ایران چند روزی در راه بود تا به مرز های شمال شرقی و در مقابل دشمن قرار گرفت.جنگ سختی روی داد و هر دو طرف از امکانات و صلاحات قوی برخوردار بود. در این جنگ بازوی آرومین به شدت زخمی شد .شب هنگام/دو سپاه دست از جنگ کشیدند.داریوش سرداران را جمع کرد و در باره ی نقشه ی بعدی با آنان به مشورت پرداخت.ناگهان داریوش بزرگ پرسید:پس آرومین کجاست؟چرا در این جلسه ی مهم شرکت نکرد؟ سرداران گفتند: او به شدت مجروح شد و نتوانست حضور یابد. بامداد فردا دوباره جنگ آغاز شد و داریوش نظاره گر جنگ بود که با صحنه ی عجیبی روبرو شد.دید که شخصی سوار بر اسب آرومین و با زره مخصوص به او وارد میدان شد و با دلاوری و رشادت قلب سپاه دشمن را می درید و افراد دشمن را میکشت و پیش میرفت. داریوش بزرگ با تعجب پرسید:او کیست که زره آرومین را بر تن دارد؟مگر آرومین مجروح نشده بود پس چگونه اینطور با سرعت و مهارت و نیرو با دشمن مبارزهمیکند؟!!! هر که هست اورا نزد من بیاورید. میخواهم بدانم این دلاور کیست؟ زره پوش را نزد شاه آوردند.وقتی کلاه و نقاب را از صورت شخص برداشتند با تعجب دیدند که او امه تیس است.همه تعجب کرده بودند. بعدها که جنگ به پایان رسید و پیروزی از آن ایرانیان گشت داریوش بزرگ بازو بندی قیمتی و گرانبها به امه تیس هدیه دادو او را به عنوان شجاع ترین زن معرفی کرد.